سفارش تبلیغ
صبا ویژن
3  زندگی شبحی  4

متن آهنگ دریایی از خانم گوگوش (شنبه 85/5/28 :: ساعت 5:50 عصر )

متن آهنگ دریایی از خانم گوگوش

کمکم کن کمکم کن نذار اینجا بمونم تا بپوسم
کمکم کن کمکم کن نذار اینجا لب مرگ و ببوسم
کمکم کن کمکم کن عشق نفرینی بی پروائی میخواد
ماهی چشمه کهنه هوای تازه دریائی میخواد

دل من دریائیه چشمه زندونه برام
چکه چکه های آب مرثیه خونه برام

تو رگام به جای خون شعر سرخ رفتنه
تن به موندن نمیدم موندنم مرگ منه

عاشقم مثل مسافر عاشقم
عاشق رسیدن به انتها

عاشق بوی غریبانه کوج
تو سپیده غریب جاده ها

من پر از وسوسه های رفتنم
رفتن و رسیدن و تازه شدن

توی یک سپیده طوسی سرد
مسخ یک عشق پر آوازه شدن

کمکم کن کمکم کن نذار این گمشده از پا در بیاد
کمکم کن کمکم کن خرمن رخوت من شعله میخواد

کمکم کن کمکم کن من و تو باید به فردا برسیم
چشمه کوچیکه برامون ما باید بریم به دریا برسیم

دل ما دریائیه چشمه زندون مونه
چکه چکه های آب مرثیه خون مونه

توی رگ بودن ما شعر سرخ رفتنه
کمکم کن که دیگه وقت راهی شدنه

کمکم کن کمکم کن............

اینم لینک آهنگ  http://parsimusic.com/mplayerPop.php?Idsinger=35&IdAlbum=176&IdSong=1478&bitrate=10


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


سلام اینم چند بخش از دخمه ی خونین،دخمه ی خونین کتاب سوم است و کل مجموع 12کتابه!فعلا فصل 1 تا 14 رو می ذارم فقط یه چیزی،چرا هیچ کس نظر نمیده،من با این که یه بلاگنویس تازه کارم روزی 20 تاا بازدید دارم ولی دریغ از یک نظر!خب بابا نظر بدید دیگه!

فصل 1 تا 5 http://www.merlin2005.persiangig.com/darren3/R-chap01-05.zip

فصل 6 تا 14 http://www.merlin2005.persiangig.com/darren3/R-chap06-14.zip

موفق باشید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


اینم کتاب دوم حماسه ی دارن شان

دستیار یک شبحhttp://www.wizardingworld.ir/modules.php?name=Downloads&d_op=getit&lid=36 

امیدوارم خوشتون بیاد

در ضمن نظر فراموش نشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


دانلود کتاب اول دارن شان (سه شنبه 85/5/24 :: ساعت 7:0 عصر )

سلام

من اول این وبو فقط برای این زدم تا شعرامو بنویسم ولی بعدش گفتم بد نیست که کتابای دارن شانو هم بذارم

این کتابی که الان لینکشو اینجا می ذارم کتاب اول مجموعه ی حماسه ی دارن شان هستش،اسمشم سیرک عجایب به دوست خوبم نفیسه قول داده بودم که این کتابو براش بفرستم ولی گفتم اگه این جا جلوی همه بهش هدیه کنم با مزه تر میشه(البته اگه کسی غیر از خودم به وبم سر بزنه.........)

برای همین نفیسه جونم خیلی دوست دارم،به اندازه ی خواهر بزرگم ،البته اگه خواهر بزرگ داشتم یه مقدار بیشتر از اون دوست داشتم!

در ضمن کتابای بعدیشم چند روز دیگه برای دانلود می ذارم!

http://www.wizardingworld.ir/modules.php?name=Downloads&d_op=getit&lid=40


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


خواب خدا (یکشنبه 85/5/22 :: ساعت 4:52 عصر )

یکی از نوشته های خانم روی کامپلناست!

خواب دیدم...در خواب گفتگویی با خدا داشتم...خدا گفت:
پس می خواهی با من گفتگو کن
گفتم:اگر وقت داشته باشید
خدا لبخند زد...وقت من ابدی هست...چه سوالاتی در ذهن داری،که می خواهی از من بپرسی؟
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد...
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند
عجله دارند که هر چه زود تر بزرگ شوند وبعد حسرت دوران کودکی را می خورند
اینکه سلامت شان را صرف بدست آوردن پول می کنند و بعد پول شان را صرف حفظ سلامتی میکنند
اینکه با نگرانی نسبت به آینده زمان حال فراموش شان می شود
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و در حال
این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد وچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم
بعد پرسیدم....
به عنوان خالق انسان ها ، می خواهید آنها چه درس هایی را از زندگی یاد بگیرند؟
خدا با لبخند پاسخ داد،
یاد بگیرد که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ، ایجاد کنیم
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد
با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند
یاد بگیرند که می شود دونفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند
ویاد بگیرند که من اینجا هستم
همیشه


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


ماه،تنها همدم من است (شنبه 85/5/21 :: ساعت 6:29 عصر )
 

ماه،تنها همدم من است

خدایا ماه را از من نگیر

 ابر هارا دور کن

 ماه را از من نگیر

خدایا ماه را برایم آفریدی

چرا آن را ازمن می گیری؟

 من زنده هستم به دیدار این ماه

من نفس می کشم با نگاه این ماه

ابر هارا کنار بزن

بگذار من زنده باشم

بگذار من نفس بکشم

آخر

ماه، تنها همدم من است!


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


دو تا پنجره (جمعه 85/5/20 :: ساعت 6:35 عصر )
توی یک دیوار سنگی دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها یکی شون تو یکی شون من

دیوار از سنگ سیاهه سنگ سرد سخت خارا
زده قفل بی صدائی به لبای خسته ما

نمی تونیم که بجنبیم زیر سنگینی دیوار
همه عشق من و تو قصه هست قصه دیدار

همیشه فاصله بوده بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته شب و روزای من و تو

راه دوری بین ما نیست اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو دست مهربون باده

ما باید اسیر بمونیم زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهائی مرگه تا رها بشیم می میریم

کاشکی این دیوار خراب شه من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه دستای همو بگیریرم

شاید اونجا توی دلها درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


درخت (پنج شنبه 85/5/19 :: ساعت 12:3 عصر )

ترانه ی درخت

خواننده: ابی

توی تنهایی یک دشت بزرگ

که مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند

آخرین درخت سبز سرپاست

رو تنش زخمه ولی زخم تبر

نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم

شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندوی پاک دخیل و طلسم

چه پرنده ها که تو جاده کوچ
مهمون سفره ی سبز اون شدن

چه مسافرا که زیر چتر اون به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجین قدیمیه قشنگ

با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ

اون درخت سربلند پرغرور که سرش داره به خورشید میرسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
من صدای سبز خاک سربی ام
صدایی که خنجرش رو بخداست

صدایی که تو ی بهت شب دشت

نعره ای نیست ولی اوج یک صداست

رقص دست نرمت ای تبر بدست
با هجوم تبر گشنه و سخت

آخرین تصویر تلخ بودنه توی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه هام
کوبه های بی امونه تبره

تبری که دشمنه همیشه ی
این درخت محکم و تناوره

من به فکر خستگی های پر پرنده هام
تو بزن، تبر بزن

من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


اقیانوس های من! (چهارشنبه 85/5/18 :: ساعت 9:1 عصر )
 کاش کسی بود می پرسید به چرا گریه می کنی؟اما افسوس که هیچ کس حتی متوجه نیست من دارم گریه می کنم ،همان بهتر که آنقدر احمقند که نمی فهمند دارم چه می کنم،اشکهایم روانند،بدون این که پیدا باشند!اشکهایم حرام می شوند ،می ترسم که روزی تمام شوند،آخر اشک که فروشی نیست،اگر تمام شوند من چه کنم؟الان که اشکهایم همواره جاریند ،قلبم تیر می کشد از درد؛کاش کسی بود تا دردم را باش تقسیم کنم،کاش کسی بود اندک اشکی قزض می داد تا زود تر این درد با اشک خارج شود،اما کاش کاش گفتم بی فایدس ،من تنهام با دنیایی از غم که یادگار رویاهاست.من و دنیای غم، دنیایی فراتر از این جهان ساختیم،در این دنیا من با اشک هایم اقیانوس می سازم،اقیانوس های من درست همانند اقیانوس های این جهان پهناورند،بی انتها،عمیق،با زیبایی فراتر از ذهن بشریت و آبی شور به شوری آب افیانوس ها،با این تفاوت که آبش به جای این در ابتدا شیرین باشد،از همان اول شوراست!

¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


آیبنه (چهارشنبه 85/5/18 :: ساعت 3:30 عصر )
 

روزی خواهد رسید که من آسوده شوم

بدون شک در آن روز من خواهم دید لب خندم را در آینه

آینه دیدنی نیست

آینه خریدنی نیست

آینه انعکاس نیست

آینه فقط یک شیشست

آن چیزی که ما در آینه می بینیم

خودمان نیستیم فقط یک نقاشیست

من دیدنی نیستم،

من فروختنی نیستم،

من انعکاس هیچ کس نیستم،

من مثل آینه هستم؛

هر که به من نگاه کند خودش را می بیند

ولی من او نیستم.

من خودمم ،خود خودم

روزی من آسوده می شوم از افرادی که به من نگاه می کنند ،

و باز تابشان را در من می بینند.

بدون شک من در آن روز خودم را در آینه خواهم دید!

 


¤ نویسنده: دوشیزه شوکران


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 7
مجموع بازدیدها: 151058
 

»» درباره خودم
زندگی شبحی
دوشیزه شوکران
من هستم عنصرمرگ.من هستم دخترمرگ.من هستم شوکران،سبز هم چون پیش از مرگ وسرد هم چون پس از مرگ،و زیبا هم چون گیاهی زیبا،به اندازه ی زیبایی مرگ.
 

»»فهرست موضوعی یادداشت ها
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» وضعیت من در یاهو
 

»» آهنگ وبلاگ